جدول جو
جدول جو

معنی قان قانلو - جستجوی لغت در جدول جو

قان قانلو
دهی جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین، در 59هزارگزی شمال باختر آوج و 51هزارگزی راه عمومی، در دامنه واقع و هوای آن معتدل است، 256 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات، نخود، توتون چپق و عسل و شغل اهالی زراعت و قالی و جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، از اهل شاهسون بندادی در تابستان حدود این ده می آیند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی از دهستان آجر بخش مرکزی شهرستان مراغه، در 70هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 31هزارگزی شمال خاوری شوسۀ میاندوآب به شاهین دژ واقع و کوهستانی و معتدل است، 90 تن سکنه دارد، آب آن از رود آجرلو و محصول آن غلات، نخود، بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ قُ)
دهی جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد واقع در 13500 گزی جنوب آغ کند و 7500 گزی شوسۀ میانه به زنجان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل مایل به گرمی مالاریایی است. سکنۀ آن 88 تن. آب آن از دو رشته چشمه و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
ریشه کلمه خاقان است و آن مخفف قان قانات است و لقبی است مخصوص شاهان و بزرگان مغول، (النقود العربیه ص 134)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان سردرود بخش رزن شهرستان همدان، و در 9000گزی شمال باختری قصبۀ رزن و کنار راه اتومبیل رو رزن به دمق واقع است، موقع جغرافیائی آن کوهستانی و سردسیر است، 185 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و قنات تازه کند و محصولات آن غلات، انگور، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه اتومبیل رو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا